محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - مهران مدیری، به عنوان یکی از شاخصترین چهرههای تولیدکننده سریال کمدی در ایران، از پیشروان شبکه نمایش خانگی هم به شمار میرود. او که سابقه طولانی و درخشانی در تلویزیون دارد، در سالهای ابتدایی شروع به کار شبکه خانگی، با سریال محبوب «قهوهتلخ» موفقیت کم نظیری را تجربه کرد و بعدتر با «گنج مظفر» ارتباط خود را با این شبکه استمرار بخشید. مدیری یک بار هم مجموعه متوسط «ویلای من» را برای رسانه خانگی ساخت و بعد از چند رفت و برگشت به تلویزیون، با سریال «هیولا» دوباره جای خود را در قلب مردم باز کرد.
«هیولا» که در نخستین قسمت هایش، سریال ساده و کم رمقی به نظر میرسید و با انتقادهای جدی مخاطبان و منتقدان روبه رو شده بود، پس از چهار، پنج قسمت، به یک باره اوج گرفت و توانست لحن منحصربه فردی پیدا کند. بدین ترتیب بود که این سریال مورد توجه مخاطبان واقع شد و مجموعه مهمی در کارنامه مهران مدیری لقب گرفت. با این حال، دنباله این مجموعه که از چند ماه قبل، با عنوان «دراکولا»، پخش میشود از جهات مختلفی با «هیولا» مقایسه شدنی نیست. در ادامه، برخی از عقب گردهای «دراکولا» را مرور میکنیم.
روند پیشروی قصه در سریالهای کمدی به این شکل است که پس از دو سه قسمت آشنایی با موقعیت و شخصیت ها، سازندگان برگ برنده خود را رو کرده و از دل تعارضهای ایجاد شده، وضعیت کمدی مورد نظرشان را ترسیم میکنند. در «هیولا»، بلافاصله پس از آشنا شدن با خانواده شرافت، مخاطب وارد فاز دوم، یعنی همراهی اتفاقی هوشنگ شرافت و کامران کامروا، میشد که همین برخورد دو انسان از دو جنس مختلف، شاکله سریال را به وجود میآورد و به نویسندگان اجازه میداد تا شوخیهای مهمشان را در دل این تضاد طراحی کنند.
این در حالی است که «دراکولا» نیاز چندانی به ترسیم موقعیت نداشت و با چند دیالوگ ساده معلوم شد قرار است ادامه ماجرای کامروا را، با همسرهای جدیدش، دنبال کند. نیمی از مجموع هشت شخصیت اصلی سریال «دراکولا»، در «هیولا» هم حضور داشته اند و مخاطب با آنها آشناست. جالب اینکه بخش عمدهای از بار طنز مجموعه بر عهده زوج غضنفر چمچاره و همسرش مینا قرار گرفته که با همین لحن، بدون کمترین تفاوتی، در «هیولا» هم بوده اند. در این شرایط، «دراکولا» میتوانست خیلی زودتر از اینها به نقطه اوج خود برسد، ولی تا کنون بیش از یازده قسمت وقت را هدر کرده و هنوز قطعات مهمتر فیلم نامه این سریال جوری کنار هم قرار نگرفته اند که بتوانند یک تصویر کلی از هدف مجموعه را به ذهن مخاطب متبادر کنند.
به لحاظ تبارشناسی شخصیتهای سریال، گذار مدیری از «هیولا» به «دراکولا» را میتوانیم یک نوع جهش از طبقه متوسط به طبقه بالا عنوان کنیم. یکی از جذابیتهای مهم «هیولا» تقابل ایجاد کردن متن بین دو طبقه متوسط (یعنی خانواده شرافت به عنوان طبقه متوسط فرهنگی) و قشر مرفه (خانواده کامروا به عنوان طبقه متمول رانتی) بود که این اتفاق در «دراکولا» تبدیل شده به ایجاد تقابل بین سه چهار زیرگونه مشخص از طبقات بالانشین. در «دراکولا» دیگر خبری از گروههای متوسط و پایین جامعه نیست و ما وقت خودمان را به تماشای گونههای مختلف طبقات فرادست سپری میکنیم.
در این مجموعه، افراد پس از به خاک سیاه نشستن هم در خانهای شبیه به قصر در نیاوران زندگی میکنند و دو همسر کامروا در واقع دو نماینده مختلف از مولتی میلیاردرهای جامعه هستند. بدتر از همه اما، تلاشی است که نویسندگان مجموعه برای ایجاد ارتباط تصنعی با قشر فرودست انجام داده اند که به رویارویی توهین آمیز و چندباره شخصیت ژاله با فقیران، از جمله پیرزن حاضر در دادگاه یا مرد زباله گرد و کودکان کار، بازمی گردد. این رویکرد مأیوس کننده «دراکولا» به اقشار ضعیف جامعه، یک اشتباه فرهنگی بزرگ است که ارزشهای مجموعه را به شدت زیر سؤال میبرد.
در حالی که هنوز هم بخش زیادی از مخاطبان سریال «هیولا» این مجموعه را با اجرای کم نظیر فرهاد اصلانی در نقش هوشنگ شرافت به خاطر میآورند، «دراکولا» از ضعف مفرط بازیگر منعطف و توانمند، رنج میبرد. از مثلت باکیفیت و کارکشته فرهاد اصلانی، مهران مدیری و شبنم مقدم در «هیولا» فقط چند سکانس، آن هم به شکل فلش بک، از مهران مدیری باقی مانده که اجرایی تکراری و گل درشت به حساب میآید. با اینکه بخش عمدهای از بار کمدی «دراکولا» بر دوش هووها، با بازی ویشکا آسایش و اندیشه فولادوند، گذاشته شده که نه تنها به لحاظ طراحی انتخاب کهنه و تاریخ گذشتهای محسوب میشود، بلکه از نظر کیفیت بازیگری هم دچار اغراقهایی باورنکردنی شده و هیچ کدام از این دو شخصیت نتوانسته اند لحن بازی خود را از خطر لوث شدن نجات دهند.
کافی است سکانس واکنش فرهاد اصلانی به ازدواج مادرش در «هیولا» را مرور کنید تا به تفاوت کیفیت بازیهای بازیگران این دو مجموعه پی ببرید. هرقدر که بازیگران «هیولا» در خلق فانتزیهای شیرین تبحر داشتند، هنرپیشههای «دراکولا» با لحن فانتزی مورد نظر مدیری غریبه هستند و در واکنش به اشتباهات اجرایی خود، فقط سعی میکنند اطوارهایشان را غلیظتر کنند. مشکل بزرگ «دراکولا» همین است که از بین پنج بازیگر اصلی آن، یعنی محمد بحرانی، سیما تیرانداز، ویشکا آسایش، اندیشه فولادوند و بهنامتشکر، فقط یک نفر (محمد بحرانی) با لحن و گویشی طبیعی سخن میگوید و تنها یک نفر (بهنام تشکر) به شیوهای باورپذیر و بدون تلاش برای جلب توجه لباس میپوشد.
این ضعفهای مشهود، با توجه به هجوم سریالها به شبکه نمایش خانگی، بخت دیده شدن «دراکولا» را کم کرده و مخاطبانی که با زمینه ذهنی «هیولا» به تماشای این اثر مینشینند را نیز ناامید میکند. در مجموع، به نظر میرسد که دوران جلب توجه به پایان رسیده و ضعف هنری چیزی نیست که با ترفندهای عاریتی، از اجاره هلی کوپتر گرفته تا تبدیل کردن قصر به باغ وحش، پوشش داده شوند. این روزها مردم ایران سریالهای متنوع شبکه نمایش خانگی را در دسترس خود میبینند و به سادگی میتوانند قید چند قلم از آنها را بزنند.